جدول جو
جدول جو

معنی اکتحال کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اکتحال کردن
(مَ لَ)
سرمه کشیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ / مِ)
شعر یا سخن دیگری را گرفتن:مرا هم سزد که این ابیات را از حسن اسدی در مرثیۀ معن زائده انتحال کنم. (ترجمه تاریخ یمینی ص 446) ، کارآموز. کارورز. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ رَ)
دوری گزیدن. اعتزال اختیار کردن. کناره گیری کردن
لغت نامه دهخدا
(مُ صَ مَ)
خود را کشتن. خودکشی کردن
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ مَ)
جابجا شدن. منتقل شدن:
پس این مملکت را نباشد زوال
ز ملکی بملکی کند انتقال.
(بوستان).
، منسوب شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). بکسی نسبت یافتن. (آنندراج) (از غیاث اللغات). انتساب و اعتزاء. (از اقرب الموارد) ، پریدن باز از جایی بجایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، افزون شدن و بالیدگی، و بعضی مردم که بمعنی پر و مملو گویند غلط است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ قَ)
فرمانبرداری. اطاعت کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به امتثال شود، همیشگی نمودن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ تَ)
آزمودن. آزمایش کردن، ثابت شدن در مکانی. (لسان العرب از اقرب الموارد) ، نگاه داشتن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اتحاف کردن
تصویر اتحاف کردن
هدیه فرستادن تحفه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال کردن
تصویر احتمال کردن
تحمل کردن بردباری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتحان کردن
تصویر امتحان کردن
آزمودن، آروینیدن
فرهنگ لغت هوشیار
در گذشتن مردن، به جای دگر رفتن از جایی بجایی رفتن، مردن در گذشتن، کارمندی را از وزارتخانه اداره یا دایره ای بوزارتخانه اداره یا دایره دیگر فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتفاء کردن
تصویر اکتفاء کردن
بسنده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امتحان کردن
تصویر امتحان کردن
ویزایش، آزمایش کردن، آزمودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
إشعالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
Ignite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
enflammer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
зажигать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
불을 지르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
آگ جلانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
আগুন ধরানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
ateşlemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
להדליק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
点火する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
entzünden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
आग लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
menyalakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
จุดไฟ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
encender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
accendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
zapalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
запалювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشتعال کردن
تصویر اشتعال کردن
aansteken
دیکشنری فارسی به هلندی